شاید داخل هر سیاهچالهٔ فضایی، یک جهان دیگر باشد
کریاسیتی در این مطلب خیلی جالب مینویسد:
بسیاری از متخصصین در این مورد همنظرند که هستی از یک نقطهٔ بسیار داغ و متراکم به نام تَکینِگی آغاز شده است. اما صبر کنید. این همان چیزی نیست که سیاهچاله مینامیمش؟ در حقیقت، برخی محققین بر این نظرند که این دو را میتوان یکی دانست: تکینگیِ داخل هر سیاهچاله میتواند سرآغاز پیدایش جهانی تازه باشد. هیچ دلیلی ندارد که درباره جهانِ خودمان طور دیگری بوده باشد.
سیاهچالهها زمانی تشکیل میشوند که یک ستارهٔ بسیار عظیم میمیرد و هستهٔ آن دچار فروریزی میشود، این فروریزی منجر به متراکم شدن جرمی بسیار عظیم در فضایی بسیار کوچک میشد و گرانشی را به وجود میآورد که حتی نور هم نمیتواند از آن بگریزد. مرزی که دیگر نور نمیتواند از جاذبه سیاهچاله فرار کند را افقِ رویداد میگویند، یک لفافهٔ غیرشفاف که نمیگذارد شما درون خودِ تکینگی را ببینید. دقت داشته باشید که هر چه مادهٔ بیشتری جذبِ سیاهچاله میشود، افق رویداد نیز رشد میکند: این رشد در ابتدای تشکیل سیاهچاله سریعتر است و بعد کُند میشود.
حالا به سراغ دنیای خودمان بیاییم: در زمانی بسیار کوتاه، یعنی یک تریلیونیومِ ثانیه بعد از بیگ بنگ، جهانِ ما با سرعتی بسیار زیاد شروع به رشد کرد -سریعتر از سرعتِ نور. (از آنجایی که عملا «فضا» در حال خلق بود، این سرعت هیچ محدودیتی نداشت). اما با اینکه انبساط فضا با سرعتی فزاینده ادامه یافته است، کهکشانها به خودی خود به این سرعت در فضا حرکت نمیکنند، این فضا-زمان است که در حال انبساط است، و کهکشانها بر روی آن در حال حرکت هستند.
آیا این شرح ماوقع شما را به یاد افقِ رویداد نمیاندازد؟ آیا محتمل نیست که دنیای ما در واقع افقِ رویدادی باشد که از یک سیاهچاله در جهانی دیگر سر در میآورد؟
اما نکتهای در این میان هست: سیاهچالههای سه-بُعدی در جهانِ ما دارای افقِ رویدادِ دو-بعدی هستند. این یعنی برای آنکه جهانِ سه-بعدیِ ما خودش یک افقِ رویداد باشد، باید از یک سیاهچالهٔ چهار-بعدی در جهانی چهار-بُعدی به وجود آمده باشد. تصورش هم دیوانهکننده ست، مگر نه؟
ما قادر نیستیم اتفاقات داخل تکینگیِ یک سیاهچاله را محاسبه کنیم -قوانین فیزیک رسما عاجزند- اما میتوانیم آنچه را که در مرز یک افق رویداد رخ میدهد محاسبه کنیم. در حالی که ماده به داخل سیاهچاله سقوط میکند، افقِ رویداد دارد اطلاعاتِ آن را رمزگشایی میکند. سیاهچاله و افق رویداد دست-در-دست هم رشد میکنند تا همیشه مرزی بیرونی جایِ کافی برای نگهداری اطلاعات همهٔ موادی که از لحظه اول وارد سیاهچاله شدهاند را داشته باشد. تمام این اطلاعات را میتواند برگردان (ترجمه) کرد به چیزهایی که قبلا در دنیای ما بودهاند.
و شاید باورش سخت باشد، اما حساب و کتاب این نظریه جور در میآید و بسیاری از مشکلاتی که بر سر راه دانشمندان وجود داشته را کنار میزند. محققین در انستیتو پریمِتِر و دانشگاه واترلو برای اولین بار در سال ۲۰۱۴ این احتمال را مطرح کردند. انستیتو پریمِتِر یک مشکل اساسیِ بیگ بنگ را این میداند: “نظریه بیگ بنگ در کل میگوید جهانِ نسبتا قابل درک، متحدالشکل، و قابل پیشبینیِ ما حاصل دیوانگیِ نابودگرِ یک تکینگی است. این دو با هم جور در نمیآیند و این ادعا به نظر غیرممکن میآید.”
نظریهٔ سیاهچاله خیلی تر و تمیز است، هر چند بسیار شگفتانگیز مینماید. شاید ما داریم در دنیایی داخلِ یک سیاهچاله که خودش در دنیایی دیگر داخل یک سیاهچالهٔ دیگر است، زندگی میکنیم. شاید از بالا تا پایین، زنجیرهای از سیاهچالهها ما را در بر گرفتهاند.